سلام معرکه بدی
هدف: مقصود، منظور
غافلگیرکننده: غیر منتظره بودن و ناگهانی بودن کاری
به هنگام: به موقع
بهمن شیر: نام رودخانه ای است.
محدود: ناچیز و کم، مختصر، اندک
محاصره: اطراف کسی یا جایی را احاطه کردن
جوامع: جمع جامعه، کشور، مملکت
انگار: گویا، به نظر
ارج: ارزش
جوانمردی: سخاوت، بخشندگی
دلاور مرد: مرد شجاع و دلیر رکاب بزن: سریعتر دوچرخه را به حرکت در بیاور.
کماندار ایرانی: آرش کمانگیر
دیار: خانه، سرزمین
دلیرانه: شجاعانه
همّت: قصد، اراده و عزم قوی
چِلّهی کمان: نخ کمان که تیر در آن قرار میگیرد.الکن: کسی که زبانش به هنگام صحبت، گیر میکند، لال
پاسداری: محافظت کردن
تکلیف: موقعیّت، وضعیّت
نام آوران بیشمار: پهلوانان مشهور بسیار زیاد
خمپاره: نوعی گلوله که با توپ قابل حمل، پرتاب می شود.
مانع سقوط: جلوی دشمن را گرفتن تا شهرها را تصرّف نکند.
مدافعان: جمع مدافع، دفاع کنندگان
اوراق فروشی: مکانی که پاره های اتومبیل فروخته میشود.
مزار: قبر، گور، آرامگاه
حاشیه: کناره
بیشک: یقیناً، حتماً
بعثی: نیروهای ارتش عراق در زمان صدام
ناگوار: تلخ، ناخوشایند